[ بدون عنوان ]
شنبه 8 اردیبهشت 1397 16:12
بیمار تنها، با نگاهی خسته و بیزار بیاد آنکه رفته آنکه دیگر نیست، سایه اش روی تنِ دیوار چشم هایش، ابری و به پهنای نقابش باران خسته از تکرار و تکرار و تکرّر های این افکار میزند بر سیم آخر میشود غمگین، نوایی تلخ زندگی میرقصد حتی با نوایی این چنین تاریک و ناشاد و بسی غمبار بیمار خسته از عفریتهی شومی که میرقصد به ساز...